فاصله..
بين من و اون به اندازه ي دريا فاصله است فاصله اي كه با كشتي هم نمي شود طي كرد موج هاي دريا هم نمي توانند به من كمكي كنند و او را به من برسانند.وقتي موجي سوار بر دريا او را با خود به سويم مي آورد دست هاي سردم را به طرف او دراز مي كنم تا اورا از درون موج هاي شناور دريا بيرون بياورم موج سنگيني مي آيدو او را با خود به عقب مي بردو من همچنان در ساحل منتظر او نشته ام تا قاصدكي از راه برسد و خبر هاي خوشي برايم به ارمغان بياورد. خبر هايي كه عشق او را به من نزديك تر كند و به ساحل برساند من همچنان در ساحل زير نور خورشيد به عشق او مي نشينم و هنگام غروب دل انگيز دريا قطره اي از اشك را نثارش مي كم تا كمي دلم سبك شود.
نظرات شما عزیزان: